پای در کفش خیاط ها
جمعه
شب بودندی و بهر تنوع و سرگرمی به تعمیر کیف مبارک روی همی آورندی. ساعت
ها گذشتندی و نخ ها پاره شدندی و سوزن ها یکی یکی شکستندی ... در میانه کار
از خود همی پرسیدندی که آیا تولیدی ها هم برای دوخت و دوز کیف این همه وقت
و خسارت صرف کردندی؟ کیف مفلوک همی نعره برآورندی که اگر تولیدی ها چنین
کار کردندی ورشکست شدندی و در عوض دکان کیف های چینی علم کردندی. عقل همی
نهیب زدندی که اگر تولیدی ها بهر هر کیف بسی وقت و هزینه گذاشتندی این کیف
فلک زده، به این زودی، احتیاج به تعمیر پیدا نکردندی، ضمنا نخ و سوزن های
آنها اینقدر نازنازی نبودندی ...
در انتها پس از خسارت بسیار و اتمام سوزن های چرخ خیاطی، کیف تعمیر شدندی...
به یاد سخن شوهرخاله افتادندی که "مهندس ها همان به، که کار خویش کردندی و پای در کفش خیاط ها ننمودندی"
لیک حاشا که حقیر دست از خودکفایی برداشتندی!! :)